آیا بشریت محکوم به فناست؟

به گزارش فدایی داری، اگر فکر می کنید جهان محکوم به فنا است و همه چیز در حال سقوط می باشد، در اشتباه به سر می برید، اما شما در این اشتباه تنها نیستید. رسانه ها تمایل دارند بر رویداد های جداگانه روزانه تمرکز نمایند و توجه کمتری به تحولات آهسته و گسترده تری داشته باشند که جهانیی را که ما در آن زندگی می کنیم تغییر شکل داده است.

آیا بشریت محکوم به فناست؟

به گزارش فدایی داری به نقل از یورونیوز، برای روشن شدن موضوع بیایید به بعضی از داده های واقعی در خصوص بعضی از مهم ترین شاخص های رفاه و سلامت نگاه کنیم تا متوجه شویم همه چیز به آن مقداری که رسانه ها می گویند و ما فکر می کنیم بد نیست.

در این گزارش ما از داده های دنیای ما در داده data from Our World in Data استفاده می کنیم که یک نشریه علنی معتبر و شفاف است و از سوی دانشگاه آکسفورد منتشر می گردد و بر کمّی سازی و تجزیه و تحلیل داده های مربوط به مسائل دنیای تمرکز دارد.

شاخص های رفاه نشان دهنده پیشرفت چشمگیر است

در بسیاری از مهم ترین شاخص هایی که رفاه ما را معین می نمایند بشریت در شرایطی بسیار بهتر از همواره به سر می برد. مرگ و میر بچه ها، قحطی و فقر در پایین ترین حد خود واقع شده است و امید به زندگی در بالاترین حد خود قرار گرفته است. سازمان ملل می گوید: گام های مهمی در افزایش امید به زندگی و کاهش بعضی از عوامل مرگبار رایج که عامل مرگ و میر بچه ها و مادران هستند برداشته شده است. هم چنین، پیشرفت های عمده ای در افزایش دسترسی به آب سالم و بهداشت، کاهش مالاریا، سل، فلج اطفال و توسعه اچ آی وی و ایدز حاصل شده است.

بیایید به بعضی از این اعداد و آن چه در خصوص شرایط بشریت می گویند نگاهی بیندازیم.

1-مرگ و میر بچه ها به پایین ترین حد خود رسیده است

در جمعیت شناسی، مرگ و میر بچه ها به مرگ بچه ها زیر پنج سال اطلاق می گردد و امروزه مرگ و میر بچه ها کم ترین مقداری است که بشر تا به امروز تجربه نموده است. در کمتر از سه دهه، این ارقام به مقدار بیش از نصف کاهش یافته است و از 12.5 میلیون در سال 1990 میلادی به 5.2 میلیون در سال 2009 میلادی رسیده است.

نویسندگان گزارش مرگ و میر بچه ها و نوزادان در دنیای ما در داده می گویند: این یک دستاورد بزرگ است که نباید نادیده گرفته گردد. البته مرگ هر کودک یک تراژدی است و تعداد بسیار زیادی از بچه ها (هنوز 5.2 میلیون نفر در سال) به علت علل و بیماری هایی که می دانیم چگونه از آن پیشگیری و درمان کنیم جان خود را از دست می دهند.

در واقع، اگر کل سیاره زمین همان نرخ مرگ و میر بچه های را داشت که اتحادیه اروپا دارد و برترین منطقه با نرخ 0.4 درصد در نظر گرفته می گردد تنها 540 هزار کودک جان شان را از دست می دادند. با این وجود، بشریت پیشرفت قابل توجهی در این زمینه داشته است.

اگر ارقام امروزی نرخ دنیای مرگ و میر در دهه 1800 میلادی را که حدود 43 درصد بود بازتاب می داد سالانه 61 میلیون کودک جان شان را از دست می دادند یعنی 10 برابر بیش تر از تعداد بچه های که امروز جان شان را از دست می دهند.

2-زایمان بسیار ایمن تر است

امروز مادران بیش تر با سرعت بسیار بالاتری نسبت به چند نسل قبل از زایمان جان سالم به در می برند. در سال 2015 میلادی تعداد زنانی که هنگام تولد نوزاد جان خود را از دست دادند 302700 نفر بود. در بیش تر نقاط دنیا این خطر کم تر از 1 درصد است و در بیش تر کشور ها حتی بسیار کم تر از 0.1 درصد می باشد.

بیایید این مقدار را با سال 1800 میلادی مقایسه کنیم زمانی که در سوئد و فنلاند از هر 100 زن تقریبا 1 نفر هنگام زایمان جان خود را از دست داد. اگر این سناریو هنوز در سراسر دنیا واقعیت داشت هر سال حدود 1.26 میلیون نوزاد مادر خود را در بدو تولد از دست می دادند. خوشبختانه امروز شرایط این گونه نیست.

3-امید به زندگی در یک قرن افزایشی بیش از دو برابر داشته است

امید به زندگی معیاری کلیدی برای ارزیابی سلامت جمعیت است و میانگین سن مرگ در یک جمعیت را به ما می گوید.

مکس روزر بنیانگذار و ویراستار دنیای ما در داده می گوید: در طول 200 سال گذشته، مردم در همه کشور های دنیا به پیشرفت های چشمگیری در حوزه سلامت دست یافته اند که منجر به افزایش امید به زندگی می گردد. برآورد ها حاکی از آن است که در دنیای پیشا مدرن (قبل از قرن هجدهم) امید به زندگی در تمام منطقه ها دنیا حدود 30 سال بود که شگفت انگیز است، زیرا حتی اجداد شکارچی گردآورنده ما نیز حدود 32.5 سال عمر نموده اند.

با این وجود، از دهه 1900 میلادی به این سو میانگین امید به زندگی دنیای بیش از دو برابر افزایش یافته و سازمان ملل میانگین امید به زندگی دنیای را 72.6 سال تخمین می زند. ما هم چنین برای مدت طولانی تری سالم تر زندگی می کنیم بدان معنی که کیفیت زندگی ما در سالیان پایانی زندگی بهتر شده است.

4-شرایط فقر چگونه است؟

ما به فقر به عنوان یک شاخص سلامت نگاه می کنیم، زیرا فقر یکی از دلایل اصلی بیماری است. داده ها به ما نشان می دهند در منطقه های که زیر ساخت های مراقبت های بهداشتی رایگان و در دسترس وجود ندارد نرخ مرگ و میر افزایش می یابد.

چگونه می توان فقر را ارزیابی کرد؟ لزوما یک معادله پیچیده است؟

پژوهشگران دنیای ما در داده ها می گویند که نگاه کردن به داده های 30 یا حتی 50 سال پیش واقعا برای درک تکامل فقر در سراسر دنیا کافی نیست.

روزر می گوید: زمانی که تنها در نظر می گیریم دنیا در طول زندگی ما چگونه بوده است به راحتی می توان دنیا را ثابت در نظر گرفت بخش های ثروتمندتر دنیا در اینجا و منطقه ها فقیرتر در آنجا و به اشتباه به این نتیجه رسید که همواره شرایط همین طور بوده است.

او می افزاید: بنابراین، ما باید به حدود 200 سال قبل نگاه کنیم قبل از زمانی که شرایط زندگی واقعا به طور چشمگیری تغییر کرد و سپس کاملا روشن می گردد که دنیا اصلا ساکن نیست.

به عنوان یک مرجع و معیار، سازمان ملل متحد فقر شدید را به عنوان زندگی با کم تر از 1.90 دلار در روز می سنجد.

در سال 1820 میلادی تنها درصد کمی از نخبگان دنیا از کیفیت بالای زندگی برخوردار بودند در حالی که سایرین در شرایطی زندگی می کردند که امروزه فقر شدید تلقی می گردد. پس از آن، سهم افراد بسیار فقیر به طور مداوم کاهش یافت. در سال 1950 میلادی دو سوم دنیا در فقر شدید زندگی می کردند. در سال 1998 میلادی این مقدار به 42 درصد جمعیت دنیا رسید. در سال 2015 میلادی آخرین سالی که این نشریه علمی داده ها را در اختیار داشت سهم جمعیت دنیا در فقر شدید به زیر 10 درصد کاهش یافت. این یک دستاورد بزرگ است و شاید بزرگترین دستاورد در طول دو قرن اخیر باشد.

این ارقام به ویژه زمانی قابل توجه است که در نظر بگیریم جمعیت دنیا در طول دو قرن گذشته هفت برابر افزایش یافته که خود می توانست منجر به کاهش عایدی برای همگان گردد و همه را به سوی فقر شدید سوق دهد، اما دقیقا فرایند برعکس آن رخ داد.

روزر می گوید: اگر رسانه ای بخواهد عقب گرد بزرگ فقر را در عناوین خود به تصویر بکشد می تواند بگوید تعداد افرادی که در فقر شدید از دیروز به سر می برند 130 هزار نفر کاهش یافته است. از سال 1990 میلادی به طور میانگین روزانه 130000 نفر کمتر در فقر شدید زندگی نموده اند.

بلایای طبیعی مرگبارتر می شوند

از آن جایی که اروپا پس از یک سال با سیل های شدید و آتش سوزی های بسیار جنگ ها روبرو بود به راحتی می توان تحت تاثیر رویداد های شدید آب و هوایی که در سیاره در حال گرم شدن ما رخ می دهد غرق شد.

5-پس تعداد تلفات ناشی از بلایای طبیعی چگونه است؟

در اوایل تا اواسط قرن بیستم تعداد سالانه تلفات ناشی از بلایا زیاد بود و اغلب به بیش از یک میلیون نفر در سال می رسید. با این وجود، در دهه های اخیر کاهش قابل توجهی در تعداد افرادی که در رویداد های غیر قابل پیش بینی جان شان را از دست می دهند ثبت شده است. دنیای ما در داده ها بلایا را به عنوان کلیه رویداد های ژئو فیزیکی، هواشناسی و آب و هوایی از جمله زلزله، فعالیت های آتشفشانی، رانش زمین، خشکسالی، آتش سوزی، طوفان و سیل تعریف می نماید.

در بخش اعظم سالیان اخیر تعداد تلفات ناشی از بلایا در حال حاضر بین 10 هزار تا 20 هزار نفر بوده است. در مرگبارترین سال ها یعنی سال هایی که با زلزله های بزرگ یا طوفان ها همراه بوده اند از اواسط دهه 1960 میلادی تعداد تلفات از 500 هزار نفر تجاوز ننموده است.

این ارقام نه به این علت کاهش یافته که بلایا کم تر شده و یا کم تر مخرب بوده بلکه بدان خاطر است که امنیت غذایی بهبود یافته و انعطاف پذیری در برابر بلایای دیگر و واکنش های ملی و بین المللی بهتر مقابله با آن را آسان تر ساخته است.

برخلاف گذشته قحطی های امروزی معمولا به جای بلایای طبیعی ناشی از جنگ داخلی و ناآرامی های سیاسی است. با به روزرسانی های تقریبا فوری در خصوص آن چه در دنیا رخ می دهد دائما به یاد آخرین فاجعه خواهیم افتاد. با این وجود، مهم است که به یاد داشته باشیم این اطلاعات به ما نمایش منصفانه ای از چگونگی تلفات ناشی از بلایا در طول زمان را ارائه نمی دهند.

منبع: فرارو

به "آیا بشریت محکوم به فناست؟" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "آیا بشریت محکوم به فناست؟"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید