تفال به حافظ 25 مرداد ماه 1401
به گزارش فدایی داری، فال گرفتن از آثار ادبی، از باور های کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان می بردند بهره ای از کلام حق دارند رجوع می شد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما به جای مانده است.
خدا را کم نشین با خرقه پوشان
رخ از رندان بی سامان مپوشان
در این خرقه بسی آلودگی هست
خوشا وقت قبای می فروشان
در این صوفی وشان دردی ندیدم
که صافی باد عیش دردنوشان
تو نازک طبعی و طاقت نیاری
گرانی های مشتی دلق پوشان
چو مستم کرده ای مستور منشین
چو نوشم داده ای زهرم منوشان
بیا و از غبن این سالوسیان بین
صراحی خون دل و بربط خروشان
ز دلگرمی حافظ بر حذر باش
که دارد سینه ای، چون دیگ جوشان
شرح لغت: مستور: پوشیده و پهان نام مفعول از ستر به فتح اول و سکون دوم/ سالوسی: ریاکار، صفت نسبی از سالوسی به معنی فریب خدعه ریا
تفسیر عرفانی:
از برای خدا با صوفیان بنشین و از شیفتگان، رویت را پنهان مساز. مقصود او از این شعر این است که هر آن کس که در پی دوست بر می آید، نشانی از درد عشق او ندارد و زهر فراق را نچشیده است. در واقع می توان گفت، دسته ای از افراد فکر لقای دوست را در سر نمی پرورند و در پی آنند تا چیز دیگری به مذاقشان خوش آید، حال آنکه عاشقان حقیقی فقط در اندیشه وصال یار هستند.
تعبیر غزل:
اگر انسان روزی از جهت سرشت و فطرت خود خارج گردد، بالاخره روزی می رسد که به اصل و ریشه اش بر گردد و طبق فطرت خدادادی عمل کند. بدان که خداوند در همه حال و همیشه ناظر کار ها و اعمال انسان ها است، پس ما نباید هیچ گاه از خدا غافل شویم.
منبع: فرارو