داد وستد فرهنگ هند و ایران در قلمرو ادبیات فارسی
به گزارش فدایی داری ، بازگردان فارسی این نوشتار را در ادامه می خوانید:
اگر کسی بخواهد و بتواند مجموعه عناصر سازنده فرهنگ ایران را برشمارد و سهم هر یک از این عناصر را در شکل دهی فرهنگ این کشور کهن نشان بدهد، بدون هیچ تردیدی می توان گفت که شعر فارسی در معرفی شاکله هویت فرهنگی ایران بیشترین سهم را دارد و با فاصله ای بسیار زیاد از دیگر مولفه های فرهنگی ایستاده است.
ایران در طول قرن ها با زبان شعر با دنیا سخن گفته است و هر کسی با هر گرایشی و در هر جای دنیا، بخواهد به دنیا فرهنگی ایران دسترسی پیدا کند و ایران را بشناسد، در مرحله نخست باید به شعر فارسی رجوع کند.
شعر فارسی است که اصلی ترین مولفه های هویتی ایران زمین را نمایندگی می نماید و گزارش می دهد. شعر فارسی بازتاب دهنده بخش عمده ای از ویژگی های فرهنگی این مرز و بوم است اما اگر کسی بپرسد درون مایه اصلی شعر فارسی در طول قرن ها چیست و شعر که زبان فرهنگ ایران است، در طول تاریخ طولانی خود بیشتر انتقال دهنده کدام مفهوم و کدام ارزش از مجموعه مفاهیم و ارزش های بشری است؟
در پاسخ به این پرسش بدون اندکی تامل و تردیدی قاطعانه می توان گفت که عشق و محبت در وجوه گوناگون آن، در بیت بیت شعر فارسی جاری و ساری است و هیچ واژه ای در ادب فارسی به این مقدار تکرار نشده است. حتی در متون حماسی هم که نبرد جوهره اصلی آنها را تشکیل می دهد، عشق به زندگی و محبت به هم نوع در ژرف ساخت این نوع از ادب به وفور وجود دارد.
اگر کسی بپرسد در جغرافیای تاریخی زبان فارسی کدام ملت ها بیشتر به شعر فارسی پرداخته اند و در توسعه و توسعه آن نقش داشته اند؟ باید گفت که سرزمین هند. شبه قاره سرزمینی بود که درخت برومند شعر فارسی توانست ریشه بزند و میوه عشق و محبت را در باغستان وسیع شبه قاره به عمل آورد.
اکنون اگر کسی بپرسد که از میان همه مولفه های فرهنگ ایران چرا هندی ها به شعر فارسی اقبال نشان دادند؟ پاسخ چندان سخت نیست. سرزمین پهناور شبه قاره پیوند دهنده شرق و غرب قاره کهن آسیا و شمال و جنوب با یکدیگر است و در این قلمرو گسترده صدها قوم و زبان با شیوه های زیست گوناگون و زبان های متفاوت و فرهنگ و نژاد مختلف زندگی می نمایند.
این تنوع و رنگارنگی ها اگر با خمیرمایه عشق و دوستی با یکدیگر درآمیخته شوند، می توانند رنگارنگی و تنوع را تبدیل به سرمایه ای فرهنگی کند که این جمع وسیع و متکثر در سایه آن، زیستی مسالمت آمیز و حیاتی محبت آمیز را تجربه نمایند. این اکسیری است که در طول قرن ها به مدد آن سرزمین پهناور شبه قاره توانسته ضمن حفظ تنوع فرهنگی و انسانی، روح رواداری و زیست مسالمت آمیز انسانی را در خود نگه دارد. زیست فرهنگی مردم هند در طول تاریخ از رهگذر این ویژگی سامان یافته است.
وقتی شعر فارسی به این حوزه وارد شد، محیطی مستعد برای پویایی و رشد پیدا کرد که بنای آن بر دوستی و عشق و محبت بود. این خویشاوندی روحی و معنوی سبب شد که سرزمین هند محیط مناسبی برای شعر فارسی و توسعه آن فراهم کند. این هدیه ای بود که از رهگذر زبان فارسی به خصوص شعر ناب فارسی به جامعه هند داده شد و توانست در روح و روان جامعه هند اثر کند و مقوم فرهنگ کهن هند باشد. شعر فارسی فرهنگی مهاجم و ناهمخوان با روح فرهنگ هند نبود که جامعه آن را نپذیرد، بلکه صورتی همخوان و آشنا با فرهنگ هندی بود که در امتزاجی درست با فرهنگ بومی این سرزمین، توانست اسباب همدلی و همراهی این ملت بزرگ را فراهم آورد.
سوال دیگر این است که اگر این اکسیر تکثیرنماینده دوستی و محبت و رواداری نبود، آیا این مایه از همزیستی و همدلی در جامعه هند ممکن بود؟ پاسخ دادن به این سوال چندان آسان نیست. شعر فارسی با درون مایه انسانی خود در شبه قاره محیطی مناسب یافت و توانست بارور گردد با روح فرهنگی هند همخوان و همراه گردد، هم خود رشد پیدا کرد و هم به فرهنگ و جامعه هند مدد رساند اما به نشانه حق شناسی و قدردانی از این اکسیر دوستی که از رهگذر شعر فارسی در جامعه هند تقویت شد، هند چه کرد و دانشوران هندی چه واکنشی نشان دادند؟ هدیه دانشوران هندی به زبان فارسی به ویژه به شعر فارسی همسنگ و همپایه خود مردم شبه قاره، به خصوص هندی ها بود.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران